زندگی رسمی ندارد
می آید و می رود
می دهد و می گیرد
و تو در این رزم گاه، گاه همراهی و گاه تنها
لعنتی کوتاه، بر رسم ناخوشایند این ایام
و لعنتی بلند، بر بخت سیاه من
تو نیامدی
نگاهم بر خیابان خیره ماند
روزم سیاه
و شب ها ماتم سرا
دل من بی قرار بی قرارهایت میتپد
دل من می تپد برای گرمای آغوشت
و دل من می تپد برای مرگ ...
سلام و درود فراوان بر شما وبلاگ زيبا ، جالب و خواندنی شما را مشتاقانه پيگيری خواهم کرد درود بر شما يا حق !
سلام دوست عزيز تمام دلخوري ام از دنيا اين است كه هر چه انسان به رسم خطا انجام داد به اصل بقاء ختم شد. خداي مهرباني ها يك بار ديگر به من اجازه داد انچه مي خواهم بنويسم. اين وبلاگ تقديم به تو كه با حضورت سردي نوشته هايش را گرما بخش خواهي بود. امير حسين .
سلام وبلاگ داستانهای تخیلی به روز شد. اگر به داستانهای فانتزی و تخیلی علاقه دارید سری بزنید.